چیدن درد!

استاندارد

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

آقای بهاء الدین خرمشاهی در توضیح اصطلاح “درد بر چیدن”  به ذکر عبارتی از لغت نامه دهخدا بسنده کرده اند که به نقل از آنندراج آورده است: “کنایه از تیمار و  بیمار داری و درد دیگری بر خود گرفتن ، اما در این بیت حافظ ….گذشته از معنی مزبور گویا ایهامی به بوسه گرفتن از بیمار هم دارد. “[ حافظ نامه ، ج ۲ ، ص ۱۰۰۱]حالا اینکه این ایهام چگونه شکل گرفته است و منظور دقیق حافظ چه بوده نکته ای است که  در حافظ نامه نیامده و نیاز به شرح دارد.

درد بر چیدن یا درد چیدن تعبیری است که در ابیات فراوانی آمده است. به عنوان مثال ، خاقانی این اصطلاح را با توجه به ارتباط آن با بوسه این چنین به کار برده است:

در بوسه لبت گزیده ام دردت کرد
درمان دلم تویی که دردت چینم

و سعدی سروده است:

چرا دردت نچیند جان سعدی
که هم دردی و هم درمان دردی!

در خانواده های قدیم گاهی که کودکی به بستر بیماری می افتاد، مخصوصا اگر دچار بیماری های تنفسی مثل دیفتری و گلو دردهای سخت می شد و امیدی برای زنده ماندن او باقی نمی ماند ، مادر فداکار به عنوان آخرین چاره ، لب بر لب طفل خویش می نهاد و در بوسه ای تلخ ، همه دردی را که در جان کودک بود به کام خویش می کشید و نهایتا فراوان اتفاق می افتاد که کودک بهبود می یافت و مادر بی نوا فدایی فرزند خود می شد. با این بیان بیت حافظ توضیح می یابد. او از معشوق خود طلب بوسه ای می کند تا از این رهگذر بیماری چشم معشوق را – که البته همه زیباییش هم در همین خمارآلودگی بیمارگونه است!- به جان خود انتقال بدهد و خویش را قربانی محبوب سازد!

GreenMile6این معجزه مادرانه در تاریخ و فرهنگ گذشته ما واقعا رخ می داده و چه مادرانی که با بوسه مرگ یا تنفس بازدم بیمار خود را قربانی عزیزان خود کرده اند و به همین خاطر است که اصطلاح درد برچیدن به معنی “خود را فدای عزیزی کردن” در فرهنگ ما و شعر حافظ حضوری بامفهوم دارد…من کاری به توجیه پزشکی این قضیه ندارم ، اما هر وقت فیلم مسیر سبز (the green mile)فرانک دارابونت را می بینم به یاد همین بیت حافظ می افتم. در این فیلم زیبا ، سیاه پوستی معجزه گر (جان کافی) را می بینیم که با تنفس بازدم بیماران درد آنان را بر می چیند یا آن را به گناهکارانی نیازمند تنبیه انتقال می دهد. نمی دانم  استفان کینگ- نویسنده مسیر سبز– این مضمون زیبا را از کجا آورده است و چقدر با فرهنگ گذشته ما آشناست ، اما این را خوب می دانم که فیلم نامه نویسان خود ما گنجینه ارزشمندی از فرهنگ گذشته را در اختیار دارند که قدر آن را نمی دانند!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *